عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
خدای خوبم من در کلبه فقیرانه خود چیزی دارم که تو در عرش کبریایی ات نداری ! من خدایی چون تو دارم و تو چون خودت نداری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



امروزمی خواهم به مصاف تزویر بروم
نویسنده : حامد یعقوبی
تاریخ : سه شنبه 5 فروردين 1393

«امروزمی خواهم به مصاف تزویر بروم که بدترین آفت دین است

تزویر با لباس دیانت و تقوی به میدان می آید؛ 

تزویر سکه ای است دورو، که بر یک رویش نام خدا

و بر روی دیگرش نقش ابلیس است. 

عوام خدایش را می بینند و اهل معرفت ابلیسش را، 

و چه خون دل ها علی (ع) از دست

این جماعت سر به سجود آیه خوان و به ظاهر متدین خورد...»

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
این ها اینقدر نمـی ارزند
نویسنده : حامد یعقوبی
تاریخ : سه شنبه 5 فروردين 1393

در یکـی از عملیات ها که برعلیه منافقین بود قرار شد منطقه ای را با موشک هدف قرار بدهیم.
 
می گفت، من موشک ها را آماده کرده بودم، سوخت زده با سیستم برنامه ریزی شده
 
؛ موشک ها هم از آن موشک های مدرن نقطه زنـی بود.

ایشان از عمق عراق تماس گرفت که مقدم آماده ای؟ گفتم: بله
 
. گفت: موشک ها چقدر مـــے ارزد؟ گفتم مگر می خواهـی بخری ؟

گفت بگو چقدر می ارزد. گفتم مثلا شش هزار دلار. گفت: 
 
“مقدم فعلا نزن این ها اینقدر نمـی ارزند.”

خیلی بعید است شما فرمانده ای وسط عملیات گیر بیاوری که اینقدر با حساب و مدبرانه عمل کند.
 
هرکسی دوست دارد اگر کارش تمام است تیر خلاص را بزند و بیاید
 
 
با این موفقیت عکس بگیرد، ولـی سردار کاظمی در کوران عملیات بیت المال و رضای خدا
 
را در نظر داشت. مـی دانید چرا؟ 

چون مولایش امیر المومنین(ع) بود که وقتـی می خواست کار دشمن را تمام کند،
 
کمی صبر کرد نکند هوای نفس، حتــی کمـــی غالب باشد
 
و بعد برای رضای خدا قربتاً الی الله دشمن را نابود کرد.


┘◄به نقل از شهید سردار تهرانـــی مقدم 
(كه در انفجار مهمات سپاه در سال1390 به شهادت رسید)

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
از فلانی یاد بگیرید؛...
نویسنده : حامد یعقوبی
تاریخ : دو شنبه 4 فروردين 1393

ته صف بودم. به من آب نرسید.

بغل دستی‌ام لیوان آب را داد دستم.

گفت: من زیاد تشنه نیستم. نصفش را تو بخور

فرداش شوخی شوخی به بچه‌ها گفتم از فلانی یاد بگیرید؛...

دیروز نصف لیوانش را به من داد.

یکی گفت: لیوان‌ها همه‌اش نصفه بود. . . . 

 

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
حالت گرفتہ شد
نویسنده : حامد یعقوبی
تاریخ : دو شنبه 4 فروردين 1393

✧ خدا ✧ گشتہ

یہ عبادتے پیدا ڪرده بہ تو پیشنهاد داده ڪہ ازش لذت نبرے 

تو سختے تلخے این امر مڪرر

ڪہ طبیعتا چون تڪرارے است لذتش از بین مےره

تو رشد ڪنے ، بالا برے ...

از نماز خوندن ابتداے راه لذت ببرے رشد پیدا نمےکنے

نشستے غرق بازے ، غرق ڪار ، غرق استراحت ..

┋الله اڪبر┋

حالت گرفتہ شد مؤذن اذان گفت ؟

بلند شو تا آدم شے 


" بیانات حاج آقا پناهیان "

 

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
آخرش ، تو می آیی و من . . .
نویسنده : حامد یعقوبی
تاریخ : یک شنبه 3 فروردين 1393

      

مهدی جان ،



تو از کنارم گذشتی و من . . .

تو سلامم کردی و من . . .

تو دعایم کردی و من . . .



آخرش ،

تو می آیی و من . . .

هنوز ژست انتظار گرفته ام ! ! !

 

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
گناه دو نوع است:
نویسنده : حامد یعقوبی
تاریخ : شنبه 2 فروردين 1393

گناه دو نوع است: 

♥•٠·

1- یک وقت آدم لج‌بازی می‌کند، با خدا گردن کلفتی می‌کند

و هیچ به فکر توبه هم نیست.آنها کارشان خراب است. 

2- ولی بعضی‌ها گناه می‌کنند ولی پشیمانند.

مرتب خودش رو می‌خوره که چرا همچنین کاری کردم.

 

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
غافل از این که شما اصل بهاری آقا ...
نویسنده : حامد یعقوبی
تاریخ : چهار شنبه 28 اسفند 1392


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
خوشگذران ها به انحراف و فساد بپردازند!
نویسنده : حامد یعقوبی
تاریخ : چهار شنبه 28 اسفند 1392


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
به احترام غم مادرت
نویسنده : حامد یعقوبی
تاریخ : شنبه 24 اسفند 1392

به احترام غم مادرت بیا مهدی

به قدر عمر کم مادرت بیا مهدی

به چادری که شده پرچم عزاداری

به پرچم علم مادرت بیا مهدی

به فاطمیه قسم ای نماد حزن علی 

به داد غم مادرت بیا مهدی

اللهم عجل لولیک الفرج

 

 

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
بگو خمینی گفته باید مرتب به دانشگاه بروی
نویسنده : حامد یعقوبی
تاریخ : یک شنبه 18 اسفند 1392

روزی از دانشگاه به خانه آمدم. مستقیم رفتم خدمت آقا.
سر و وضع مرتبی نداشتم.هم لباس هایم سیاه بود و هم کفش هایم خاکی.

امام همان طور که در حیاط قدم می زدند،اخمی کردند و از من پرسیدند:
چرا با این قیافه به دانشگاه می روی؟

به شوخی گفتم:
در دانشگاه جمهوری اسلامی تان با وضعی بهتر از این نمی شود رفت.

گفتند:
تو دو گناه کردی!
یکی اینکه ریا کار هستی و می خواهی بگویی که من آنقدر استطاعت
مالی ندارم که یک جفت کفش بخرم،
گناه دیگر تو بی نظمی است که خلاف شرع وقانون است.
 
گفتم:
اگر بخواهم با سر و وضع مرتب تری به دانشگاه بروم شاید از من ایراد بگیرند.

امام گفتند:
اگر خواستند ایراد بگیرند، بگو خمینی گفته باید مرتب به دانشگاه بروی.

پ.ن۱: از کتاب زندگی به سبک روح الله ،علی اکبر سبزیان، ص ۸۳
پ.ن۲: ظاهر آراسته اگر برای همه سلیقه است برای مومن وظیفه ست!
 
 

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان آخرین منجی...آخرین یار♥ و آدرس akharinyar.loxblog.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار مطالب

:: کل مطالب : 339
:: کل نظرات : 248

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 43
:: باردید دیروز : 63
:: بازدید هفته : 109
:: بازدید ماه : 2900
:: بازدید سال : 8069
:: بازدید کلی : 313648

RSS

Powered By
loxblog.Com